[۳/۱۱، ۲۱:۳۱] او ، سید ، نوزده ساله بود " هفده سالم بود ، بواسطه علاقه مندی حاج کاظم ، فرمانده گردانمان به فوتبال و فوتبالیست بودنش ، در محوطه محل اجرای صبحگاه ، زمین فوتبال درست کرده بودیم و هر روز سرگرم بازی میشدیم .پر انرژی بودم و حتی با دویدن هم تخلیه نمی شدم ، شب ها پس از برگزاری مراسم های معمول در نمازخانه گردان تا دیر وقت می نشستیم و خودمان را سرگرم میکردیم ؛ شیخ علیرضا علیمحمدی برایمان دو,او،سید،نوزده,ساله,بودبه,مهندس,محمد,مهدی,شریفی ...ادامه مطلب
[۳/۱۱، ۲۱:۳۱] او ، سید ، نوزده ساله بود " هفده سالم بود ، بواسطه علاقه مندی حاج کاظم ، فرمانده گردانمان به فوتبال و فوتبالیست بودنش ، در محوطه محل اجرای صبحگاه ، زمین فوتبال درست کرده بودیم و هر روز سرگرم بازی میشدیم .پر انرژی بودم و حتی با دویدن هم تخلیه نمی شدم ، شب ها پس از برگزاری مراسم های معمول در نمازخانه گردان تا دیر وقت می نشستیم و خودمان را سرگرم میکردیم ؛ شیخ علیرضا علیمحمدی برایمان دوستانه و البته غیر رسمی درس اخلاق می گفت و نوارهای صوتی حاج شیخ حسین انصاریان را گوش داده و در موردش بحث و گفتگو می کردیم . و گاهی هم شیطنت و اذیت کردن بچه ها و .... ی, ...ادامه مطلب