شهید ..

ساخت وبلاگ

راوی برادر جانباز حاج محمد کاظم رضایی

پوشه سبز رنگ  حاوى مدارك اعزام به جبهه نوجوانى را برادرپاسدارم گرفت ،، فرم مشخصات فردى و هرچه اوراقى كه آرم سپاه داشت را با غيظى آرام جداكرد داخل كشوى ميزش گذاشت وبقيه را كه  ،عكس وكپى ورضايت نامه و نامه ديگرى بود راگذاشت توى همان پوشه سبز وهل داد طرفش ، مدارك شخصيت رابردار گم نشه !!!وبا نگاهى عميق وخشن،سرتاپايش رادركسرى ازثانيه برانداز كرد، نوع نگاه طورى بودكه انگارهمديگررا مى شناسند وبعد بالبخندى فاتحانه گفت اعزام بى اعزام، آنگاه  ادامه نگاهش راچرخاندسمت من كه روى صندلى مقابلش لم داده بودم وفهميدم بااين نگاه ولبخند توقع تأييديه دارد، !!!! نوجوان قصه هم با بغضى آشكاروشرمى فروخورده  نگاهى گذرا كرد به من ، سرم راپايين انداختم درمخمصه  اى ناخواسته  گيركردم ،. من هم اورا مى شناختم  دوسالى مستأجرخانه كوچكى درهمسا يگيشان بودم، بچه مؤدبى بود، موتور هميشه تميزو مرتبى داشت كه آن روزها داشتنش مايه فخرومباهات بود ،حسوديم نمى شدولى مثل همه هم سن وسالها عاشق موتوربودم وحسرت نداشتنش را مى خوردم ،اوهم ازخانواده چندان متمولى نبود منتهى ته تغارى بود آن هم با فاصله با آخرين برادر، براى همين نازش خريدارداشت، باانكه در محل تقريبا غريب بودم ولى هميشه به روش خودش احترام مى گذاشت، اگرپياده بود سلام وعليكى واگرسواره بودبوقى وسرتكان دادنى برقراربود، هيچوقت بى ادبى يا حتى شيطنتهاى خاص دوره جوانى از اونديدم، رگه اى ازلوطى گرى وداش مشتى درته رفتارش ديده  مى شد مخصوصا وقتى نگاهش گره مى خورد به نگاه طرف مقابلش، اما كفه نمكين وطنازى اش براين حس وحال مى چربيد.  برادروخواهرانش فرهنگى وپدرش كاسبى بودآرام وآراسته،   گردان پیاده 101 کوثر شهرستان اقلید...

ما را در سایت گردان پیاده 101 کوثر شهرستان اقلید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 101kowsaro بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:00